امام،سفينه ي نجات

امام،سفينه ي نجات

وصف ديگري که براي امام عليه السّلام در احاديث آمده، «سفينه النجاه» است.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام در معرفي خود و فرزندان گرامي شان فرموده اند:
«نحن... سفن النجاه. » (1)
ما... سفينه هاي نجات هستيم.
امامان ما کشتي نجات هستند، يعني به امر پروردگار به دنبال کساني هستند که نياز به کمک دارند و دوست دارند به فرياد کساني برسند که از لحاظ روحي يا جسمي در معرض غرق شدن هستند؛ چنان که در زيارت روز جمعه خطاب به امام زمان عليه السّلام عرضه مي داريم:
«السلام عليک يا سفينه النجاه. » (2)
هر قدر کشتي نجات بودن امام براي انسان روشن تر شود، اعتقاد و باور او به اين ويژگي حضرتش بيشتر و قوي تر مي گردد و در نتيجه شکر قلبي که همان معرفت اختياري است، نسبت به کشتي نجات بودن امام زمان عليه السّلام بيشتر و بهتر گزارده مي شود. بنابراين مناسب است به يکي از مواردي که اين صفت ائمه عليهم السّلام ظهور و بروز بيشتري پيدا کرده، اشاره شود تا با عمق بخشيدن به معرفت امام عليه السّلام بهتر بتوانيم شکر قلبي اين نعمت را ادا کنيم.

داستان دعاي مشلول

امام حسين عليه السّلام مي فرمايند: «من در خدمت پدرم علي بن ابي طالب عليه السّلام براي طواف خانه‌ي خدا رفته بودم. شب بسيار تاريکي بود و مطاف خالي بود و زائران خانه‌ي خدا نيز در خواب بودند. در همين اثنا، پدرم شنيدند که کسي با صدايي غمناک و ناراحت و با دلي پردرد استغاثه مي کند و به دنبال پناه مي گردد و طلب رحمت مي کند. من به امر پدرم به جستجوي آن فرد رفته، از او خواستم پدرم را اجابت کند. او را خدمت اميرالمؤمنين عليه السّلام بردم و ايشان از حالش جويا شدند. گفت: من به واسطه‌ي اذيت و آزار دادن پدرم و گناهاني که انجام مي دادم، مورد نفرين پدرم قرار گرفتم و پدرم در کنار کعبه از من به خدا شکايت کرد و از خداوند خواست تا حق او را از من گرفته و يک طرف بدن مرا فلج کند.
قسم به خداوند به محض پايان يافتن دعاي ايشان آن چه مي بينيد به سرم آمد. بعد طرف راست جامه اش را کنار زد. آن طرف بدنش فلج شده بود.
سپس اضافه کرد: من اصرار فراوان کردم تا پدرم بيايد همان جا که مرا نفرين کرده، برايم دعا کند تا خدا مرا شفا دهد. بالاخره پدرم قبول کرد. او را سوار شتري کردم تا او را به اين جا بياورم. اما در ميان راه شتر پدرم رم کرد و از بالاي دره به پايين سقوط کرد و از دنيا رفت. او را همان جا دفن کردم و همه اميدم را از دست دادم. در اين جا اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند: فريادرس به سوي تو آمد (اتاک الغوث) مي خواهي دعائي به تو بياموزم که رسول خدا صلي الله عليه و آله به من ياد داده و در آن اسم اکبر اعظم عزيز اکرم خداست؟ هر کس آن را بخواند خدا دعايش را مستجاب مي فرمايد و آن چه خواسته است به او عطا مي فرمايد، ناراحتي او را برطرف مي سازد، گرفتاري اش را رفع مي کند، غم و نگراني او را از بين برده، بيماري اش را شفا مي دهد، شکستگي اش را جبران مي کند، فقير را به وسيله‌ي اين دعا غني مي سازد، قرض هايش را پرداخت مي نمايد، چشم زخم را برطرف مي کند، گناهان را به سبب اين دعا مي بخشد و عيب ها را به وسيله‌ي آن پوشيده مي سازد. به وسيله‌ي اين دعا هر کس را که از شيطاني يا زورگويي بترسد پناه و امنيت مي دهد و....
پس اي جوان! تقواي خدا داشته باش. دلم براي تو سوخت و براي اين که صدق نيّت تو براي خدا روشن شود، نبايد اين دعا را براي انجام گناه بخواني و اطمينان در دين و اعتقاد است که باعث مفيد واقع شدن اين دعا مي گردد. پس اگر با خلوص نيّت اين دعا را بخواني، خدا آن را مستجاب مي کند...
امام حسين عليه السّلام فرمودند: خوشحالي من از فوائد اين دعا بيشتر از خوشحالي آن جوان از سلامتي و سرنوشتش بود...
سپس اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند: دوات و کاغذي بياوريد و آن چيزي که من به شما املاء مي کنم بنويسيد. سيّدالشّهداء عليه السّلام فرمودند: من اين دعا را نوشتم. (3)
سپس اميرالمؤمنين عليه السلام به جوان فرمودند: در پايان دعا آن چه دوست داري از خدا مي خواهي و حاجت خود را نام مي بري و جز با طهارت اين دعا را نمي خواني. سپس فرمودند: شب اين دعا را ده بار بخوان و فردا صبح خبر خوش را برايم بياور. سيّدالشّهداء عليه السّلام فرمودند: آن جوان، صبح با سلامت کامل آمد و مي گفت: قسم به خدا اين اسم اعظم است. قسم به پروردگار کعبه که دعايم مستجاب شد.
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند: بگو چه شد؟ گفت: اين نوشته را روي دستم گرفتم و مکرر اين دعا را خواندم. دفعه‌ي دوم شنيدم صدايي مي گويد: «بس است، خدا را به اسم اعظمش خواندي. » سپس خوابيدم. در خواب رسول اکرم صلي اللّه عليه و آله را ديدم که دست مبارکشان را بر من کشيدند و فرمودند: از اسم عظيم اعظم خدا محافظت کن که تو در مسير خوبي هستي. پس با سلامت و عافيت بيدار شدم. خدا به شما جزاي خير دهد. » (4)
با کمي دقت و تأمل در اين روايت مي توان به برخي از اوصاف امام پي برد. اميرالمؤمنين عليه السّلام کشتي نجاتي بودند که خود به دنبال غريق گشته و با طبّ دوّار خود بيمارشان را شفا دادند. چون اميرالمؤمنين عليه السّلام «الغوث و الرحمه الواسعه» هستند. وقتي جوان از همه جا منقطع شده و به درگاه خدا استغاثه مي کرد، امام عليه السّلام پاسخ او را داده، از او دستگيري کردند و بدين ترتيب صفت «غياث المضطر المستکين» بودن خود را به آن جوان چشاندند.
نکته‌ي بسيار مهم اين است که جوان فلج شده، درخواست شفاي جسمي نموده بود و اميرالمؤمنين عليه السّلام که يداللّه بودند، مي توانستند دستي بر اعضاي مفلوج او بکشند تا بدنش شفا پيداکند؛ ولي دعايي به او آموختند که مملوّ از معارف الهي است و به وسيله‌ي آن، جوان را به سوي خدا هدايت فرمودند و جوان، صفت «داعياً الي اللّه» بودن امام عليه السّلام را چشيد و در عين حال جسم او را هم شفا دادند. سراسر دعاي مشلول اسامي خداوند عزّوجلّ است که اگر لطف الهي شامل شود با خواندن آن، معارف بسياري نصيب انسان مي گردد که ارزش آن مهم تر از شفاي درد است که انگيزه خواندن دعا شده است.
وظيفه‌ي ما اين است که براي شناخت اوصاف ائمّه عليهم السّلام به قرآن کريم و احاديث پيامبر صلي اللّه عليه و آله و عترت ايشان عليهم السّلام مراجعه کنيم و به اين ترتيب خود را در معرض تابش انوار معرفت اين بزرگواران قرار دهيم.
کسي که به اين اوصاف امام عليه السّلام اعتقاد قلبي داشته باشد، نه تنها در هنگام گرفتاري و اضطرار، بلکه حتّي در زمان رفاه و آسايش هم تنها نقطه‌ي اميد و اتکايش امام عليه السّلام خواهد بود، البته رجوع به اسباب عادي در اين جا نفي نمي شود، ولي اميد و اعتماد انسان بايد به آن «غياث المضطر المستکين» باشد. انسان اگر دقت کند، با اندکي توجّه مي تواند دست عنايت امام زمانش را در حوادث عادي و معمولي زندگي خود مشاهده کند.
اين عنايت، بخصوص در بعد روحي و معنوي بسيار روشن است. مسيري که بدون خواست انسان جلوي پايش گذاشته مي شود، مرّبي خوب، کتاب مناسب و مجلس درس يا محيط خانوادگي مساعدي که زمينه‌ي تربيت ديني صحيح را براي انسان فراهم مي کنند، همه‌ي اين ها از مصاديق دستگيري روحي و فکري امام زمان عليه السّلام است که دوستان و ارادتمندان خود را هيچ گاه فراموش نمي کند و همواره در حال رسيدگي به ايشان است.
آن بزرگوار در توقيع مبارک به مرحوم شيخ مفيد فرمودند:
«انا غير مهملين لمراعاتکم و لا ناسين لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الأعداء. » (5)
ما در توجه و رسيدگي به شما از چيزي فروگذار نمي کنيم و ياد شما را از خاطر نمي بريم و اگر غير از اين بود قطعاً در زندگي به سختي مي افتاديد و دشمنان، شما را از ريشه نابود مي کردند.
پس بايد دست توجّه و عنايت و دستگيري امام زمان عليه السّلام را در همه ‌ي لحظات زندگي مادّي و معنوي خود ببينيم و از اين امر غفلت نکنيم.

پي نوشتها:

1. بحارالانوار: ج 77 ص 302.
2. همان: ج 102 ص 215.
3. اين همان دعاي مشلول است که مرحوم محدّث قمّي در «مفاتيح الجنان» آن را نقل کرده اند. مشلول به معناي فلج شده است.
4. مهج الدّعوات: ص 151 تا 157.
5. احتجاج طبرسي: ج 2 ص 323.

منبع: کتاب آشناي غريب

 




:: برچسب‌ها: امام , سفينه ي نجات , امام سفينه ي نجات , داستان دعاي مشلول , کتاب آشناي غريب ,
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : سید محمد حسین هاشمی زاده
تاریخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: